اهنگ زندگی
درباره وبلاگ


بزرگی میگفت راز شادکامی در این است که : به اندازه ای که تلاش کرده ایم آرزو کنیم، یا هر آرزو یی داریم ، از این به بعد به اندازه اش تلاش کنیم ..
آخرین مطالب
نويسندگان
برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان

هر روز صبح در جنگل آهوئی از خواب بیدار میشود که میداند باید از شیر تندتر بدود تا طعمه او نگردد ، و شیری که میداند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند. مهم نیست که شیر باشی یا آهو ، با طلوع هر آفتاب با تمام توان آماده دویدن باش

..........

 

ما زاده شده ایم تا شکوه و بزرگی خداوندی را که در درونمان است،آشکار سازیم و این امر،همه ی انساتها را در بر میگیرد

..........

 

بهترین لذت آدمی این است که بداند نسلی که از او به جا مانده ، ولی حسی برتر از هر لذت موجود این است که بداند مسئولیت خانواده ای بر دوش اوست و هر فردی میتواند از این لذت برخوردار باشد

 

........

 

مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر

 

........

 

بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی

 

........

 

برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان

ادم همین وقت هاست که میتونه همه رو بشناسه
بشمار سه رفت اون که همش میگفتی جات تو تخم چشماته

رفاقت ها بوی خیانت میدن نه نگو توی قیافت دیدم
یکی راست و حسینی بهم بگه که معنی رفیقو کیا فهمیدن

ای کاش که بتونم دلیل نامردی هارو بدونم

همین که دو نفر رو با هم آشنا کردیم تیم شدن که بد منو بکوبن زمین

قلبتو عشقتو  حستو وقتتو هزینه کن که اخر بره با یکی دیگه تنهایی بشه نصیبمون
زندگی یه جزیره بود قدم زدم در مسیر تو که با لبخند بگی همه اینا وظیفه بود؟

یزید تو

پا به پای کودکی هایم بیا                  کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن                    باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو          با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر               عاقلی را یک شب از یادت ببر

مهمان بازی کن به رسم کودکی             با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان                لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم             در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره  دنیای ما                          قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ                 ماجرای بزبز قندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت         خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی  رنگ خودش بی شیله بود      ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر  !             همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست       آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای ؟        مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟         می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟    رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟          آسمان باورت مهتابی است ؟

بغض نکن گریه نکن اگر چه غم کشیده ای
برای من فقط بگو خواب بدی که دیده ای

اگر که اعتماد تو به دست این و آن کم است
تکیه به شانه ام بده که مثل صخره محکم است

 

به پای صحبتم بشین فقط ترانه گوش کن
جام به جام من بزن جام مرا تو نوش کن

ترا به شعر می کشم چو واژه پیش می روی
مرگ فرا نمی رسد تو تازه خلق می شوی

تو در شب تولدت به شعله فوت می کنی
به چشم من که می رسی فقط سکوت می کنی

اگر کسی در دل توست بگو کنار می روم
گناه کن به جای تو بر سر دار می روم

شاعر: افشین مقدم

می‌دونم دلت خیلی از من پُره .. می‌دونم چه زجری داری می‌کشی 
همه زنـدگیت‌و به هم ریختم و .. عزیزم تو حق داری دلخور بشی 

من‌و با تموم بدی‌هام ببخش .. که هر لحظه از عاشقی دم زدم 
تو خواستی بمونی، بسوزی به پام .. منِ لعنتی زیر حرفم زدم 

 

چشاتو ندیدم، ازت دل بریدم 
دارم بی تو دنیامو از دست میدم 

پُر از بغض و دردی، چقدر گریه کردی 
می‌ترسم که هیچ وقت دیگه برنگردی 

نمی دونم اصلاً چرا بیخودی .. من از اون همه عاشقی رد شدم 
یه عمری برای تو جون دادم و .. فقط تو یه لحظه با تو بد شدم 

همون لحظه دنیام‌و وارونه کرد .. یه حسی چشام‌و رو عشق تو بست 
دلم از دل عاشقت دل بُرید … دلت از همین دل بریدن شکست 

ترانه سرا: سید محمد کاظمی

برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان

من در کشوري زندگي مي کنم که

دويدن سهم کساني است که هرگز نمي رسند

و رسيدن سهم کساني که هرگز نمي دوند...

ارزش مردگانش چندين برابر زندگانش است..

در سرزمين من مردمانش با نفرت بيشتري به بوسيدن دو عاشق نگاه مي کنند 

تا صحنه ي اعدام يک انسان

در سرزمين من. . .

.............................................................

 

 

عادت ندارم درد دلم را

 

به همه کس بگویم

 

پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم

 

تا همه فکر کنند

 

نه دردی دارم و نه قلبی

.................................................................

 

 

 

 

درنقاشی هایم تنهاییم را پنهان می کنم

 

در دلم دلتنگی ام را

 

در سکوتم حرف های نگفته ام را

 

در لبخندم غصه هایم را

 

دل من

 

چه خردسال است

 

ساده می نگرد

 

ساده می خندد

 

ساده می پوشد

 

دل من

 

از تبار دیوارهای کاهگلی است

 

ساده می افتد

 

ساده می شکند

 

ساده می میرد

 

ساده

..........................................................................

 

هوای دلم گرفته، بی تو این قصه تمومه

 

دیگه رویایی نمونده، واسه من دنیا حرومه

 

صدای خسته وتب دار، یه نگاه سرد و بیمار

 

با هجوم سوز ظلمت، می کوبه به بغض دیوار

 

 

 

 

زندگی در امروز

صدای پایش آمد

بر در کوفت

و یک بار دیگر خانه غرق انتظار شد

آمد

تا میزبان قلب خسته‌اش باشم

یک بار دیگر خانه لبریز شد

از تمنا

گفت

در امروز زندگی کنید

که زندگی در آن جاری است

هماره به فکر لحظه‌هایی باشید که می‌گذرند

گاهی زندگی نیز

فرصت بودن را از شما می‌گیرد

در امروز زندگی کنید

امروز متعلق به شماست

"یاسمن باغ‌پرور"

......................................

پرواز

*       از پرواز می‌ترسم به سراغم نیا

بگذار سقوط را تجربه کنم

می‌دانم شیرین‌تر از پروازمان با هم خواهد بود

*       ترسم این نیست که تنها باشم

ترسم این است که در باور تو گم شوم و

عاقبت دریابم که تو یک رویایی

*       رعد و برق دلم

هیاهوی سکوتم را شکست

و من با دلی بارانی

بودنت را تجسم کردم

*       می‌دانی؟

می‌دانی امروز با تنهایی‌ام خیلی تنها بودم؟

از تو و دلتنگی‌ها حرف زدیم

از تو و لحظه‌ها

از تو خاطره‌ها

نزدیک من بیا

دلم بارانی است

بگذار لحظه‌ای تنها نباشم.

"فاطمه دولت"



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
مثل دریا

زیر سقف آسمان بر فرشی از خاک

می‌توان با مهربانی همنشین شد

می‌توان آن سوی پرچین‌های تردید

با صداقت با یقین با گل عجین شد

ای همسفر اکنون که پای رفتنت است

با من بیا که تا سحر راهی نمانده

با من بیا تا دیدن باغ ستاره

امشب اگر در آسمان ماهی نمانده

در عبور از کوچه‌باغ آشنایی

همره من مونس من یار من باش

مثل باران، مثل دریا، مثل رویا

مثل شبنم روی برگ یاسمن باش

اسماعیل فرزانه از تهران

 ........................................

پرنده

پرنده خسته از تکرار شب تار

خیس از هجوم بارانی احساس

در فراخنای عمق حادثه‌ها

با بال‌های سنگی‌اش

در جست‌وجوی لانه فرداست

در اوج ناباوری

به شاخه دوردست عاطفه چشم دوخته است

تا برایش ماوایی باشد

از جنس امید

هدیه قلی‌یار از گلستان



ادامه مطلب ...

تصویر عشق

ای که می‌پرسی نشان عشق چیست

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

عشق یعنی مهر بی‌چون و چرا

عشق یعنی کوشش بی‌ادعا

عشق یعنی مهر بی‌اما، اگر

عشق یعنی رفتن با پای سر

عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست

عشق یعنی جان من قربان اوست

عشق یعنی خواندن از چشمان او

حرف‌های دل بدون گفت‌وگو

عشق یعنی دشت گلکاری شده

در کویری چشمه‌ای جاری شده

یک شقایق در میان دشت خار

باور امکان با یک گل بهار

در خزانی برگریز و زرد و سخت

عشق، تاب آخرین برگ درخت

عشق یعنی روح را آراستن

بی‌شمار افتادن و برخاستن

عشق یعنی زشتی زیبا شده

عشق یعنی گنگی گویا شده

عشق یعنی ترش را شیرین کنی

عشق یعنی نیش را نوشین کنی

عشق، رنج مهربانی داشتن

زخم درک آسمانی داشتن

عشق یعنی گل به جای خار باش

پل به جای این همه دیوار باش

زیر لب با خود ترنم داشتن

بر لب غمگین تبسم کاشتن

عشق، آزادی، رهایی، ایمنی

عشق، زیبایی، زلالی، روشنی

عشق یعنی تنگ بی‌ماهی شده

عشق یعنی ماهی راهی شده

عشق یعنی آهویی آرام و رام

عشق صیادی بدون تیر و دام

عشق یعنی مرغ‌های خوش‌نفس

بردن آنها به بیرون از قفس

عشق یعنی برگ روی ساقه‌ها

عشق یعنی گل به روی شاخه‌ها

آسمانی آبی دور از غبار

چشمک یک اختر دنباله‌دار

عشق یعنی از بدی‌ها اجتناب

بردن پروانه از لای کتاب

در میان این همه غوغا و شر

عشق یعنی کاهش رنج بشر

ای توانا ناتوان عشق باش

پهلوانا، پهلوان عشق باش

 زنده یاد مجتبی کاشانی

منبع : کتاب خویش را باور کن

 برای بهتر شدن سایت .  { نظرات } بینندگان اهنگ زندگی می نوازد           



ادامه مطلب ...
برچسب:شعر , :: :: نويسنده : امیر ارسلان

«عشق اصیل»

"اصیل می‌شود، عاشق شد

یک کافه تریا

در یک خیابان فرعی

...

من و تو و فاصله‌ای

به اندازه یک استکان چای قندپهلو

قهوه فرانسوی، نه

قهوه ترک، نه

چای خِطه گیلان که باشد بس است"

بیا به همه کافه‌های تلخ نه بگوییم

زیر آسمان خدا هم

بی‌فلسفه و ساده،

اصیل می‌شود عاشق شد

 

"الهام لاسمی"

.....................................................

«خدای من»

ساحل نداشته‌هایم را

پُر می‌کنم از موج دستان تو

از تو که بهترین

داشته‌های هر انسانی

کافیست تا نامت

بر زبان کسی جاری شود

تا لحظه‌هایش

سرشار از آرامش گردد

خدای من

عاشقانه‌ترین عاشقانه‌هایم

فقط و فقط

از آن توست

"ریحانه سازور از تهران"

 

برای خواند شعر های بیشتر به ادامه مطلب بروید     برای بهتر شدن سایت .  { نظرات } بینندگان اهنگ زندگی می نوازد           



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان
 
سرابی هم شکل چشات رو خاک جاده می باره
شبیه یه کولی شدم که سرزمینی نداره

چقدر تو رو گریه کنم تا غربتم خط بخوره
کدوم ستاره می تونه شب مرگیامو بشمره
 
 

           ...............

    

سرابی هم شکل چشات رو خاک جاده می باره
شبیه یه کولی شدم که سرزمینی نداره

چقدر تو رو گریه کنم تا غربتم خط بخوره
کدوم ستاره می تونه شب مرگیامو بشمره
 
 
 
       ....................
 
برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان
همیشه سکوت نشانه رضایت نیست!!!!
گاهی وقتها نشانه یک دنیا درده !!!!
دردهای که هیچ کس جز خودت
نمیتونه بفهمه
 
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع می زنید
... با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
گیرم که می زنید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟

 
 
بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت
که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،

بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه
که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن.

زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست.
برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان

 

خونــــــه ایـــن خونـــــــه ی ویـــــرون واسـه مــــن هــــزار تــا خـاطـره داره

خــونـــه ایــــن خـونــه ی تـاریـــک چـــه روزایی رو بــه یـــادم مـیـــاره . . .

......

تـورو آغـــــــوش میگیــــــــرم تـنـــــــــــم ســـرریــــــزه رویــــــا شـــــه
جهـــــان قــــــدِ یِ لالایی تــــووی آغــــوشِ مـــــــن جــــــا شــــــــــه
تـــورو آغــــــوش می گیــــــرم هـــــــوا تـاریــــک تـــــــر می شــــــــه
خــــدا از دســت هـــای تـــــو بــه مــــن نزدیــک تـــر می شــــه . . .

.......

لالا لالا گل خوش رنگ بی تا ، لالایی کن رو بال شعر بابا ،
لالا کن دخترم رو سینه ی من ، که شب رد شه دوباره از سر ما . .

....

برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان
‎‏
من از دلخوشیهای این زندگی مگه چی بجز حقم و خواستم

یه دنیا زمین خوردم از بچگی که یکجا رو پای خودم واستم

نمیزارم پرچم بیاد پایین به هیچ قیمتی .تنها هم که باشم خدا هست...

همین ...

برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان

 مثل کوه پشت و پناه همیم

ولی هر دومون دستامون خالیه

باید جای من باشی تو زندگی

بفهمی نداری چه بد حالیه

باید جای من باشی تا حس کنی

چه قدر سخته عشقت بلرزه صداش

ببینی چطور حاضری جونتو

بدی تا یه رویا بسازی  براش

من از دلخوشی های این زندگی

مگه چی به جز حقمو خواستم

یه دنیا زمین خوردم از بچگی

که یک جا رو پای خودم واستم

تو میتونی مرحم بسازی از عشق

که زخمات زخمای کاری نشن

یه چیزی باید باشه تو زندگیت

که حرفای خوبت شعاری نشن

تو این روزگار عجیب و غریب

تو با عشق موندی کنارم هنوز

ازم هیچ چیزی نمیخوای چون

چه قدر بشنوی ندارم هنوز

آدم وقتی پای دلش واسته

ته ش هرچی باشه خودش خواسته

آدم تا نمونه به پای خودش

نمیتونه پای کسی واسته

تو با عشق موندی کنارم که من

یه جایی تو این زندگی گل کنم

تو رو دوست دارم همین کافیه

یه دنیا رو بات تحمل کنم

 

برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان

دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه!
وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه
وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه
وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه
وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه
بعد وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود

چه سخت است،

تشییع عشق بر روی شانه های فراموشی ،

و دل سپردن به قبرستان جدایی ،

وقتی که میدانی پنج شنبه ای نیست ،

تا رهگذری ،

بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند…


یه “دوستت دارم”هایی هم هست …میدونی دروغه ها …
ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه …!

 

بغض هایت را نگه دار....گاهی سبک نشوی سنگین تری!!!

  

عکس‌های قشنگ، دلیل بر زیبایی تو نیست... ساخت دست عکاس است... درونت را زیبا کن که مدیون هیچ عکاسی نباشی. ... ... ...

مرگ انسان زمانیست که ، نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن ... ... ...

عجيب است دريا ، همين که غرقش ميشوی پس ميزند تو را . . . ... ... ...

گاهی می خواهیم اما نمی توانیم و به یاد می آوریم روزی را که می توانستیم اما نخواستیم ... ... ...


“عشق” یعنی :اختیار بدی که نابودت کند
اما
“اعتماد” کنی که این کار را نمی کند

 

هیچکس بعد هیچکس نمرد ، ولی خیلی ها بعد خیلی ها...

دیگه زندگی نکردن....

 

 

ســــه حرف دارد

 

اما برای پر کردن تنهایی من حرف ندارد

“خـــــــــــدا “

 

 

همه آبهای دریاها هم نمیتوانند یک کشتی را غرق کنند مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند بنابراین تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت مگر اینکه شما اجازه بدهید... ... ... ...

اگر تخم مرغ بشکند از ۲ حالت خارج نیست " اگر از داخل باشد ، به آغاز زندگی می رسد " اما " اگر از از بیرون باشد به پایان زندگی می انجامد " همه چیزهای بزرگ همیشه از داخل آغاز خواهد شد پس درون خود را خوب امتحان کنید... ... ... ...

تکرار مادر مهارت هاست ... ... ...

از دیگران شکایت نکن ، خودت را تغییر بده چرا که که برای محافظت از پای خود پوشیدن یک دمپایی آسان تر از فرش کردن کل زمین است ... ... ...

از گناه نفرت داشته باش نه از گناهکار ... ... ...

چنان باش که بتواني به هر کس بگوئي مثل من رفتار کن. ... ... ...

شادي زمان و مکان نمي خواهد کافي است دل بخواهد.

 عشق فقط یک کلام....خدا

برچسب:, :: :: نويسنده : امیر ارسلان

چقــدر باید بگذرد؟؟

تا مـن

در مـرور خـاطراتم

وقتی از کنار تــو رد می شوم.

تنـــم نلــرزد�..

بغضــم نگیــرد�


شجاعت مـے خواهد

وفادار احساسـے باشـے

کــ ِ میدانـے

شکست مـے دهد

روزے نفس ـهاے دلت را…




مینویسم دوستت دارم و

قایمش میکنم

تو به درد زندگی نمیخوری

تو را باید نوشت و گذاشت

وسط همان شعرها و قصه هایی

که ازشان آمده ای…



گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد…!

گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد…!

نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ…!

ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش… فردا روز دیگر ے ست          

                                             این مطلب از سایت سکوت مرگبار

صفحه قبل 1 صفحه بعد
پيوندها


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 107
بازدید کل : 62114
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


 گپ تو گپ

بيمه آسيا